عسل خانوم خیلی بلده
مامان بازم وبلاگ منو دیر آپ کرد! اون سری به خودش قول داده بود زود زود بیاد وبنویسه ها . ولی خوب این روزها هم سرمون شلوغ تر بود هم من شیطون بلاتر شدم و وقت کم میاد به هر حال امروز ١٧ تیره که مامان داره مینویسه. ولی یه کم باید بریم عقب و از یه ماه و نیم پیش بنویسیم وبیایم جلو ولی خلاصه تر اون روزا که رفتیم شمال من یه دفعه حرف زدنم راه افتاد و خیلی کلمه ها رو شروع کردم گفتن و جمله سازی بهتری هم میکردم من بلدم بده به من که دیگه معروفترینشه و این مال منه که دیگه همیشه کاربرد داره تازه کلی هم مستقل شدم و وقتی میگم بلدم یعنی بلدم دیگه لباسهامو تا میبینم میگم: عسل بلده و خودم میخوام بپوشم کفشه...
نویسنده :
مامان
9:21